قبل از همه هرچی تصویر داشتم گشتم اما هیچکدون اندازه این دلمو نگرفت این تصویر رو از وبلاگ نسرین کپی زدم البته نبودی تا اجازه بگیرم ...
به سرم زدی یه بار بشینم ببینم این همه می گن فال حافظ شب یلدا ، قضیه چیه ؟
یه فال زدیم اول اپراتور فرمودند که " تمام مسیرها به مشترک موردنظر مسدود است " ، مام پر رو پر رو نشستیم گیر دادیم که حافظا اس بده ! اندر مرام حافظ نیز چینین برآمد :
در ازل پــرتــو حــســنــت ز تــجــلــی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جـلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتـش شد از این غیرت و بـر آدم زد
عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد
بـرق غیرت بـدرخشید و جهان بـرهم زد
مدعـی خـواسـت کـه آید بـه تـماشـاگـه راز
دسـت غیب آمد و بـر سـینه نامحـرم زد
دیگران قـرعـه ی قسـمت همه بـر عـیش زدند
دل غـمـدیده ی مـا بـود کـه هم بـر غـم زد
جـان عـلـوی هوس چـاه زنخـدان تـو داشـت
دست در حـلقه آن زلف خـم اندر خم زد
حـافـظ آن روز طـرب نامـه عـشـق تـو نوشـت
کـه قـلـم بــر سـر اسـبـاب دل خـرم زد
گل لاله ، گل عاشق ، گل نازکتر از پونه
گل شب بو ، گل نازم ، گل خوشبوی این خونه
کجا نامهربون بودم ، چرا بار سفر بستی ؟
بریدی از منو عشقم ... (ا----------)
فقط یک ذره شو از عشق تا من دنیا بشم دنیا
فقط یک قطره از احساس که من دریا بشم دریا
تو خورشید دل من شو ببین یه کهکشون می شم
فقط یه شاخه ی گل شو گلستونت می شم هر جا
گل لاله ، گل عاشق ، گل نازکتر از پونه
گل شب بو ، گل نازم ، گل خوشبوی این خونه
نیاد روزی که دیر باشه... دلم از عشق تو دلگیر
به من آینه می خنده به حال زار و روی پیر
بیا امروز که بی تابم... برات دنیای احساسم
ببین موی سفیدم رو شدم با غصه ها درگیر...
گل لاله ، گل عاشق ، گل نازکتر از پونه
گل شب بو ، گل نازم ، گل خوشبوی این خونه
××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
ترانه زیبایی از فریدن آسرایی انصافا آهنگ قشنگیه ... می خواستم بزارم واسه دانلود اما دیدم بنده ی خدا هنوز شش ماه از انتشار آلبومش نگذشته ... پس اگه تونستین حتما بخرین ... آلبوم "خاطرات گمشده "..
این روزها حسابی گرفتاریم .. هم از این ور هم از اون ور (مدرسه و دانشگاه) .. ولی یه چیزی فرق کرده زندگی خیلی قشنگه شده خیلی خیلی قشنگ .... همه اینها به کنار چن روز پیش بعد از هفت . هشت سال سر پرسپولیس با یه استقلالی کل کل کردم وای چه کیفی داد سال ها بود که این جور چیزها برام مهم نبود ولی تازه فهمیدم این چیزها لذت های زندگیه .... به هر حال نشونه خوبیه ....
نشون میده دارم زندگی رو باور می کنم ... خداییش اصلا دست خودم نیست .. نمی دونم چه جوری اتفاق می افته ...... امیدوارم درست حدس زده باشم
همه چی آرومه ...
یه مدتی گرفتار بودیم ... آی دلتنگ وبلاگ شدیم ...آی دلتنگ شدیم ..
خودم هم می دونم بودنم هیچ تفاوتی با نبودنم نداره ( اونقدر از این حرف خودم مطمئنم که وقتی این شهاب سنگه از کنار زمین رد می شد آرزو کردم کاش جا داشت منم باهاش می رفتم ....) خلاصه اینکه بگم که می دونم چقدر افتضاح می نویسم ...... ولی بازم دوست دارم آسمان ریسمان چی می گن ؟فراموش کردم !!!...
دیدم بعضی از دوستان که اتفاقی میان وبلاگ از عنوان وبلاگ انتظار مطالب ریاضی و معلمی رو دارن (مگه کسی که ریاضی می خونه دل نداره !!) بله دیگه اندر تاثیرات من وتو و احترام به دوستان خوانندگان وبلاگ .. تصمیم گرفتم عنوان وبلاگ رو تغییر بدم که ملت ناسزا نثارمان نکن که یارو ما رو سرکار گذاشته ...
همین
می گن عصر ارتباطات .. یعنی تیرک هایی که کابل های زیادی رو رو خودشون حمل می کنن ... برق یا تلفن ... برای ما اهمیت نداره فقط کار مون رو راه بندازه .
یعنی میشه یه روزی بشه بدون برق و تلفن زندگی کرد .... بدون اینترنت ... این یکی رو اصلا فکر نکنم .. خود من یه دو هفته ای هست که اینترنتم قطع اما از اینترنت گوشی استفاده می کنم تا اون یکی درست شه ... فکر اینکه بدون اینترنت چیکار کنم .. وحشتناکه ... نه اینکه کار خاصی انجام بدم داستان همون پست رعد که وقتی می فیسبوک رو می بینی کلی به خودت امیدوار میشه که ای بابا کلی آدم بیکار مثل خودت اینجان ... و البته که خوشحال می شی
حالا یه عده مث من پیدا می شن که دوست دارن برگردن اول و از اول بدون این چیزا بزرگ شن ..
حداقل اش اینه که اگه چیزی رو بخوای اونقدر اراده داشته باشی تا براش بجنگی ( نمی دونم این جمله چه ربطی داشت !!!)
چند روز پیش یه چیز جالبی منو تو فکر فرو انداختت ... اندر بیابانگردی به یه خونه عشاری برخوردیک و یه پسربچه
یه بچه ی 5 ، شش ساله تو یه جادر عشایری ..... شاید هیچ وقت مدرسه نره یا اصلا ممکنه خیلی از چیزهایی که برای ما تفریح پیش افتاده است .. برای اون فقط یک بار تو کل زندگیش اتفاق بیفته ...
همه اینها به کنار وقتی حرف می زنه منی که ادعام میشه زبان کردی رو زیاد کار کردم و خیلی از لغات نیاب رو بلدم ....خیلی از لغاتش برام سنگینه ..
در هر صورت خوش به حالش ...
بعد یه مدت حالگیر و دردسر ساز بلاخره مدرسه رو دوباره دیدیم ....
برا منی که تمام زندگیم فقط و فقط گذر زمان شده بهترین زمانه اینکه دوباره بر می گردم مدرسه ...
دوستانی دارم بهتر از آب روان ... همه چیز بچگی رو یادت میاره
خلاصه اینکه راست می گه این ایینه که " اجسام از انچه در آیینه می بینید به شما نزدیک تر است " ولی ای کاش می نوشت اینده از آنچه فکر می کنید به شما نزدیک تر است . اینده ای که همه چی توش هست از مرگ و زندگی تا خوشبختی و ناکامی از لطافت و حسادت تا کینه و سخاوت ...
کار ما شده حرف زدن ...
فقط کاش می شد یه جوری تمام مردم دنیا رو تشویق کرد تا حتی برا یه روز هم شده به خاطر پول کار نکنن ... درسته که خیلی از چیزها رو می شه با پول به دست اورد ولی خیلی از چیزهای دیگه رو آدم از دست می ده ... لذتی که ادم از زندگیش می بره همین جوریه هر چقدر بیشتر داشته باشی و هرچقدر بیشتر تو زندگیت بدونی .... لذت زندگی برات کمتر و کمتر می شه .....
اون موقع ها وقتی کویر دکتر شریعتی رو می خوندم که می گفت :