یک معلم ریاضی

از همه چیز و از همه مهمتر خاطرات

یک معلم ریاضی

از همه چیز و از همه مهمتر خاطرات

دو نـــــانـــی بگیر !!!

ده تا ...  ده تا دونانی !!

"دو نانی" چیه ؟ .. خب ... بستگی به این داره که تا حالا فلافل خورده باشی یا نه؟! ؛ بهتر بگم تا حالا اونقدر گشنه بودی که بخوای دو تا فلافل بخوری یا نه ؟! ؛ یا اصلا درست تر اینکه تا حالا اونقدر گشنه بودی که بخوایی دو تا فلافل بخوری اما پول دوتا فلافل رو نداشته باشی ؟! ؛ دقیقا همین موقع اس که باید سینه ات رو بدی جلو ، خودتو بین آدما ایستاده و نشسته جلو بکشی ، با اعتماد به نفس کامل و با صدای رسا به صاحب ساندویچی برسونی که " دو نانی بگـــیــر .. " ، دوباره با همون اعتماد به نفس و بدون اینکه نگاه بقیه که به سمتت برگشته رو احساس کنی برگردی سرجات و منتظر بشی تا سفارشت آماده شه ...

این اتفاق روزی صدها بار می افته ، نمونه اش همین امروز که یکی سفارش دو نانی داد اونم ده تا !! قطعا برای یک یا دو نفر نیست .....خودمم نمی دونم دقیقا چی می خوام بگم اما نگاهای بقیه آدم هایی که اونجا بودن همون سوال منو داشتن !!


افزونه : قطعا بنابر خاصیت فلافل دوتا پشت سر هم خوردنش تا یه هفته معده ات رو رو هوا نگه می داره پس فلافل " دو نانی "  خوردن زیاد به پول داشتن یا نداشت مرتبط نیست .


خوش گذشت ./




جدی خوش گذشت . اونقدر خوش گذشت که این روزها  کابوس می بینم  داره تمومه میشه . روهای نبودنم رو می گم . همیشه از چیزهایی که می ترسیدم فاصله می گرفتم اما تو این مدت به اندازه تموم زندگیم نترسیدم .

روز های خـــوب مــن ؛  خداکنه تموم نشه  ... .

بابت نبودم از همه ی اونایی که اینجا میان معذرت می خوام . سعی می کنم از این به بعد باشم ، تو این مدت حتی پسورد وبلاگم رو هم فراموش کرده بودم اون قدر دور شده بودم ، داشتم بیخیال رمزش می شدم ، چی بگم ، یه روز نشستم و  از روز اول شروع کردم به خوندن وبلاگ از اول ِ اول ، تازه فهمیدم همه ی اینها رو اگه از دست بدم ، یک سوم مغزم فرمت میشه ، روزهای خوب و بد ، دقت کردم چقدر تغییر کردم از روز اول تا امروز از اینکه .......


همین شد که گشتم و ریست کردم تا بتونم دوباره وبلاگ رو بنویسم ، می خوام بنویسم نه بخاطر اون روزها بلکه برای روزهایی که می خواد از راه برسه .