یک معلم ریاضی

از همه چیز و از همه مهمتر خاطرات

یک معلم ریاضی

از همه چیز و از همه مهمتر خاطرات

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته !!

Imagine there's no heaven
It's easy if you try
No hell below us
Above us only sky
Imagine all the people
Living for today...


 ((متن ترانه ای از جان لنون که توسط همسر ژاپنیش نوشته شده ))



چرا باید همچین ترانه هایی ساخته بشه ؟

تصویر بالا تصویری از جنگ معروف اوکینا در آوریل سال 1945 و صحنه بسیار تکان دهنده لرزش های دست و پای این کودک که  رعشه بر اندام انسان میندازه و سربازی تشنگی این کودک رو مثل فرشته ای آسمانی درمان می کنه  ...



کاری نداریم که این کودک مثل هزاران کوک دیگه ای که تو اکیناوا به سربازان آمریکایی پناهنده شده یا خوب و بد بودن امریکا ... یا بمب هسته ای هیروشیما و ناکازاکی ....

اصلا قضیه این نیست . قضیه اینجاست که صحنه های  بسیار بدتر از این هم هست تصویر جنازه ها یا خودکشی های خانوادگی به رسم ژاپنی تو همین ژاپن زمان جنگ .....

اما صحنه لرزش یه کودک معصوم که هنوز نمی تونه درست سرپا وایسه خیلی دردناکتر از خودکشی انسان های بالغیه که عقاید یا ترسشون رو می فهمن ( درست یا غلط)


قطعه ویدیوی این تصویر رو برای دانلود گذاشتم : ( Mp4 حجم :3.51 Mb ) 

حتما دانلودش کنین


دانلود


خود من تصاویری خیلی زیادی اینجوری دیدم از "خانه سیاه است " فروغ فرخزاد تا مستندهایی درباره هلوکاست و آدم خواری در روسیه زمان شوروی کمونیستی ...

اما یه لحظه خودمون رو جای این خبرنگار بزاریم ...

چه احساسی داریم ... چجوری این صحنه رو از ذهنمون پاک کرده ؟ ... اصلا پاک میشه؟

وحشتناکه .

اما ای کاش من یاد بگیرم مثل یه انسان فکر کنم ... مثل انسان هایی که ممکنه تو اندیشه ما انسانهای گنهکاری باشن ولی همین انسانهای گنهکار از جون خودشون میگذرن و میرن جاهایی که کشتنشون برابر با ورود به بهشته!!!! ... فقط برای کمک به دیگران !

چرا یاد نمی گیرم ؟ ... سالهاست که میخوان و سعی می کنم مث گاندی شم .. اما میشم چند پست قبل تر ....

سال هاست که می خوام مثل آمریکایی هایی داوطلبی شم که توی سومالی برای یونیسف کار می کنن بشم اونم با خاطرات وحشتناک سومالی برای آمریکایی ها

اما ....چرا ؟

چرا سیاوش قمیشی می گه تصور کن ... ؟

چرا بوسنی ؟ چرا گنکو ؟ چرا سودان ؟ چرا ؟

اصلا چرا پاکستان ؟ پاکستان ..... ؟

نه بمب هسته ای داره .. نه بمب افکن نه خمپاره

 دیگه هیچ بچه ای پاشو رو مین جا نمی زاره

تو همین کشور خودمون بیست و چند ساله که جنگ تموم شده اما هنوز مین داری قربانی میگیره .. کی کاشته ؟ چرا کاشته ؟ درست یا غلظ ؟ ..... قضاوت کار ما نیست....

کار ما اینه که ......

چرا حداقل برای یه بار هم شده خودمون رو جای دیگران بزاریم ؟


" ببینیم آسمان هر کجا ، آیا همین رنگ است ؟!"


قول داده بودک تلخ ننویسم ولی خدایی نمیشه یا شادم من نمی تونم خودمو تغییر بدم


چه بگویم که مرا نبود ذوق سخن به که گویم که دلم شده بیگانه زمن

17 تیرماه تابستان 133333333333390



بلاخره خیال خودمو راحت کردم ... باید همه چی رو حساب می کردم  .. هر کسی تو زندگیش یه جور گرفتاری داره و  باید یه چیزایی رو به خاطر چیزهای دیگه کنار بزاره ...

یا پشیمان می شه یا نمیشه !!

زندگی اینه دیگه ... همیشه که نباید بر وفق مراد باشه

اینم از کار ما ....

نمی دونم شاید دیگه خیلی خیلی خیلی آدم بی خودی باشم شاید خیلی خیلی ترسو  یا شاید خیلی خیلی دلسوز .....

اما خودمو راضی کردم که خیلی خیلی منطقیم ..( اینو میگم خودو قانع کنم !!! )

کاش ........

حتی نمی دونم که همه فکر های من درست در می اومد یا نه !! شاید کاملا بر عکس می شد !!

شاید حتی کوچکترین مشکلی هم نبود ...

<< احمق >> شاید بهترین واژه عالم باشه

شاید اینهمه شاید ، شاید ، ...  گفتن از حماقت باشه .. مگه نه ؟!!




*************************************************************

**********************************************

منم آنکه برای تو می میرم

نفسم ز خیال تو می گیرم

تویی انکه بهانه فردایی

تویی انکه جوانه سراپایی


چه کنم با تو اگر  که مدارا نکنم

چه کنم گر غم خود به تو حاشا نکنم

چه بگویم که مرا نبود ذوق سخن

به که گویم که دلم شده بیگانه ز من

.....

...

.

*************************************************************

**********************************************

تلخ که نشد

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم !!

مولانا جلال الدین بلخی