بعد یه مدت حالگیر و دردسر ساز بلاخره مدرسه رو دوباره دیدیم ....
برا منی که تمام زندگیم فقط و فقط گذر زمان شده بهترین زمانه اینکه دوباره بر می گردم مدرسه ...
دوستانی دارم بهتر از آب روان ... همه چیز بچگی رو یادت میاره
خلاصه اینکه راست می گه این ایینه که " اجسام از انچه در آیینه می بینید به شما نزدیک تر است " ولی ای کاش می نوشت اینده از آنچه فکر می کنید به شما نزدیک تر است . اینده ای که همه چی توش هست از مرگ و زندگی تا خوشبختی و ناکامی از لطافت و حسادت تا کینه و سخاوت ...
کار ما شده حرف زدن ...
فقط کاش می شد یه جوری تمام مردم دنیا رو تشویق کرد تا حتی برا یه روز هم شده به خاطر پول کار نکنن ... درسته که خیلی از چیزها رو می شه با پول به دست اورد ولی خیلی از چیزهای دیگه رو آدم از دست می ده ... لذتی که ادم از زندگیش می بره همین جوریه هر چقدر بیشتر داشته باشی و هرچقدر بیشتر تو زندگیت بدونی .... لذت زندگی برات کمتر و کمتر می شه .....
اون موقع ها وقتی کویر دکتر شریعتی رو می خوندم که می گفت :
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
***
***
کنار چشمه ای بودیم درخواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از ان جام گوارا
تو نیلوفر شدی ، من اشک مهتاب
(( سیاوش کسرایی ))
اشک مهتاب ... اتفاقی یاد این ترانه افتادم
خاطرات زیادی رو برام زنده کرد ... فوق العاده زیباست ... گفتم اینجا بزارمش که بقیه هم لذت ببرن
دانلود اشک مهتاب با صدای شجریان -- آلبوم خزان
Imagine there's no heaven
It's easy if you try
No hell below
us
Above us only sky
Imagine all the people
Living for today...
((متن ترانه ای از جان لنون که توسط همسر ژاپنیش نوشته شده ))
چرا باید همچین ترانه هایی ساخته بشه ؟
تصویر بالا تصویری از جنگ معروف اوکینا در آوریل سال 1945 و صحنه بسیار تکان دهنده لرزش های دست و پای این کودک که رعشه بر اندام انسان میندازه و سربازی تشنگی این کودک رو مثل فرشته ای آسمانی درمان می کنه ...
کاری نداریم که این کودک مثل هزاران کوک دیگه ای که تو اکیناوا به سربازان آمریکایی پناهنده شده یا خوب و بد بودن امریکا ... یا بمب هسته ای هیروشیما و ناکازاکی ....
اصلا قضیه این نیست . قضیه اینجاست که صحنه های بسیار بدتر از این هم هست تصویر جنازه ها یا خودکشی های خانوادگی به رسم ژاپنی تو همین ژاپن زمان جنگ .....
اما صحنه لرزش یه کودک معصوم که هنوز نمی تونه درست سرپا وایسه خیلی دردناکتر از خودکشی انسان های بالغیه که عقاید یا ترسشون رو می فهمن ( درست یا غلط)
قطعه ویدیوی این تصویر رو برای دانلود گذاشتم : ( Mp4 حجم :3.51 Mb )
حتما دانلودش کنین
خود من تصاویری خیلی زیادی اینجوری دیدم از "خانه سیاه است " فروغ فرخزاد تا مستندهایی درباره هلوکاست و آدم خواری در روسیه زمان شوروی کمونیستی ...
اما یه لحظه خودمون رو جای این خبرنگار بزاریم ...
چه احساسی داریم ... چجوری این صحنه رو از ذهنمون پاک کرده ؟ ... اصلا پاک میشه؟
وحشتناکه .
اما ای کاش من یاد بگیرم مثل یه انسان فکر کنم ... مثل انسان هایی که ممکنه تو اندیشه ما انسانهای گنهکاری باشن ولی همین انسانهای گنهکار از جون خودشون میگذرن و میرن جاهایی که کشتنشون برابر با ورود به بهشته!!!! ... فقط برای کمک به دیگران !
چرا یاد نمی گیرم ؟ ... سالهاست که میخوان و سعی می کنم مث گاندی شم .. اما میشم چند پست قبل تر ....
سال هاست که می خوام مثل آمریکایی هایی داوطلبی شم که توی سومالی برای یونیسف کار می کنن بشم اونم با خاطرات وحشتناک سومالی برای آمریکایی ها
اما ....چرا ؟
چرا سیاوش قمیشی می گه تصور کن ... ؟
چرا بوسنی ؟ چرا گنکو ؟ چرا سودان ؟ چرا ؟
اصلا چرا پاکستان ؟ پاکستان ..... ؟
نه بمب هسته ای داره .. نه بمب افکن نه خمپاره
دیگه هیچ بچه ای پاشو رو مین جا نمی زاره
تو همین کشور خودمون بیست و چند ساله که جنگ تموم شده اما هنوز مین داری قربانی میگیره .. کی کاشته ؟ چرا کاشته ؟ درست یا غلظ ؟ ..... قضاوت کار ما نیست....
کار ما اینه که ......
چرا حداقل برای یه بار هم شده خودمون رو جای دیگران بزاریم ؟
" ببینیم آسمان هر کجا ، آیا همین رنگ است ؟!"
قول داده بودک تلخ ننویسم ولی خدایی نمیشه یا شادم من نمی تونم خودمو تغییر بدم
همه چی رو تغییر دادم .... خیلی چیزها از ریست کردم ... از اول اول ... اما مثل اینکه قرار نیست چیزی تغییر کنه
یه چیز خیلی مهم رو فراموش کرده بودم
فرض اینکه تمام افکارمو کنار گذاشتم .. همه چی رو گذاشتم به حال خودش ...
اما مگه جامعه هم تغییر می کنه ؟
مگه ادمای دور و برم هم تغییر می کنن ؟!
نه ....
منتظرم امتحانات تموم شه .... یه مسافرت کوچلو لازم دارم یه جایی که هیچ وقت فکر نمی کردم یه وقتی ارزوشو داشته باشم یه جایی که شاید دور باشه اما تنها جاییه که برام باقی مونده ... اگه اونجا نشه دیگه .................. هیچ .........
خیلی به دعا احتیاج دارم
الان یه حالی دارم مثل اینکه بخوای یه چیزی رو یه مدتی مخفی کنی بعد ببینی نه تنها هیچی عوض نشده تازه خیلی هم بدتر از اول شده
نمی دونم چرا نمی تونم .............................
مثل اینکه راستی راستی چاره ای نیست
فکر نکنم مسافرتم بتونم برم ......
این اعتیاد به اینترنت ترک شدنی نیست ... درمانی نداره نه بخاطر خود اینترنت نه ... فقط به خاطر دوستای خوبی که تو نت دارم اما بهانه امروز ....
یه بیت شعر می خونی می بینی !! وای چه راحت به دل می شینه .. راحت تر از اونی که خودت فکر کنی چراییش معلومه ... حس همدردی ای که بیان زیبای شاعر از وجود یه انسان داره حتی انسانی که ممکن سال ها بعد از مرگ شاعر به دنیا بیاد .
شعر زیبای :: تولد دیگر :: از فروغ فرخزاد.
البته من این یه تیکه اش رو که خیلی به دلم نشت گذاشتم (بقیه اش رو برید اینجا )
جالب تر صدای زیبای شاعره که شعر خودشو می خوونه .. برای دانلود گذاشتم (البته این یه تیکه از شعر رو بریدم که حجم کمتری باشه .. .. ببخشید) از آهنگ پس زمینه شعر نباید غافل شد ... حس جالبی داره منو یاد فیلم کازابلانکا می ندازه ... نمیدونم چرا!؟
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
در اتاقی که به اندازه ی یک تنهاییست
دل من
که به اندازه ی یک عشق است
به بهانه های ساده ی خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گل ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه ی خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه ی یک پنجره می خوانند
..
..
آه...
سهم من این است
سهم من این است
سهم من ،
آسمانیست که آویختن پرده ای آنرا از من می گیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله مترو ک است
و به چیزی در پوسیدگی و غربت ، واصل گشتن
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من بگوید :
" دستهایت را
دوست می دارم "
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
دانلود دکلمه قسمتی از شعر تولدی دیگر با صدای فروغ فرخزاد