وقت هایی که می دونی ایستگاه بعدی باید پیاده شی ، ولی اونقد بهت خوش میگذره که هی خدا خدا می کنی یه اتفاقی بیفته تا دیر تر دیر تر برسی
وقت هایی که می دونی این روزهای خوب یه روزی تموم میشه و از ترس اون روز خوابت نمی بره
وقت هایی که فکر می کنی برگردم یا نه ؟
وقت هایی احساس می کنی داری یخ می زنی ولی دمای هوا 32 درجه اس
وقت هایی که جواب همه ی سوالات خودتو می دونی ولی آرزو می کنی کاش نمی دونستی
وقت هایی که می دونی نمی شه ولی گیر دادی :" اگر شد ! "
وقت هایی که دوست داری سرت رو بزاری و اونقدر دور بشی که کسی تو رو نشناسه
وقت هایی که همین جوری میایو اراجیفی رو تو وبت می نویسی .... یعنی زندگی ، یعنی
زنده ای و می تونی نفس بکشی ، دنیا رو تغییر بدی و بعدش دوباره ...
سلاام...
زندگی یعنی:
ز= زیبایی و تلاش جهت خلق زیبایی
ن= نیرو گرفتن با توکل و ایمان ب خدا
د=دانایی و تلاش جهت کسب دانش
گ= گذشت از خطاهای دیگران
ی= یادداشت کردن خطاها و اشتباهات و تلاش جهت رفع شون...
.
.
.
مطلب تون جالب بود...موفق باشین...
ممنون دوست عزیز
وقتایی که میدونی داری خطا میکنی و ادامه میدی چی؟
وقتایی که هرچی دلت خواس بهش میگی چشم تا حال کنه چی؟
به نظرت اینا هم یعنی زنده ای یا یعنی داری میمیری؟
که هرچی دلت خواست بهش بگی : چشم ، یعنی اوج زندگی
دقیقا!!! بعضی وقتا همه ی این وقتایی ها صدق میکنن
ترسیدن از اتفاق های بد از خود اتفاق ها هم دردناکتره. دارم سعی میکنم نترسم تو هم نترس
و بعدش دوباره...؟؟؟
ترسیدن از اتفاق های بد از خود اتفاق ها هم دردناکتره