شاید بهتر بود بگم برای دلتنگی هام .
این روزا حس روزهای خیلی خیلی رفته رو دارم خیلی از احساسات عجیب سال های پیش رو دارم . شاید دوست دارم برگشت به عقب کنم ، برگردم همون سال های گذشته که آرزوی سریع رفتنشون رو داشتم .
دقیقا " بی تو در تقدیرِ مردابه دلم " . همین چن روز پیش بود که یکی از آهنگ های مروحوم منوچهر طاهر زاده رو بعد از سال ها شنیدم همون حس غربتی رو که همون سال ها داشت ، هنوزم داره ، دقیقا پانزده سال پیش .
"تو بیا که آخرین برگ منی " . آدما اینجوری پیر می شن . زمانی که بر می گردن و به عقبشو نگاه می کنن و همه اش دنبال بهونه هایی برای زنده کردن همون خاطرات می گردن .
" وقتی شب می رسه مثله یه همزاد پیر " .
اگه دوست داشتین دانلودش کنین همین جاست : کودکانه - منوچهر طاهرزاده
سلاام...
خیلی زیبا و آرامش بخش بود...
سپاس من رو پذیرا باشین...یادش بخیر اون روزگار
فصل قشنگ ِ کودکی
عروسکا زنده بودن
قبیله ایی عــروسکی
یادش بخیر اون روزگار
فصل بهار و اطلسی
هنوز تنم پُـر نبود از
حس ِ غریب ِ بی کسی
قلبا از آهن نبودن
رفیقا دشمن نبودن
دنیا پُـر از قشنگی بود
سکوت ِ ماه و پشت ِ بوم
قصّه های نیمه تموم
خوابای خوب ِ رنگی بود...
واقعا چ قدر زود دیر میشه!...
ممنون . انصافا آرام بخشه و غریبانه آرام بخشه
من نمیدونم چرا ماها اینقد دلتنگ گذشته هامون هستیم..خودمو میگم ها..اصلا شرایط الانم رو دوست ندارم..اصلا..نه شرایط مادی..نه..شرایط روحی..نمیدون چرا هیچ چیزی که حاکی از احساس و عاطفه باشه اطرافم احساس نمیکنم..هیچ کس نیست که بشه باهاش حرف زد ..راحت حرف زد..بدون اینکه برداشت دیگه ای از حرفات کنه...
دقیقا همین
از وبلایگتون خیلی خوشم اومد .
موفق باشید..
ممنون، لطف دارید دوست عزیز
روزایی ک ارزوی رفتنشون داریم حتما ی روزی دوس داریم برگرده
دقیقا