یک معلم ریاضی

از همه چیز و از همه مهمتر خاطرات

یک معلم ریاضی

از همه چیز و از همه مهمتر خاطرات

برای گذشته هام


شاید بهتر بود بگم برای دلتنگی هام .

این روزا حس روزهای خیلی خیلی رفته رو دارم خیلی از احساسات عجیب سال های پیش رو دارم . شاید دوست دارم برگشت به عقب کنم ، برگردم همون سال های گذشته  که آرزوی سریع رفتنشون رو داشتم .

دقیقا " بی تو در تقدیرِ مردابه دلم " . همین چن روز پیش بود که یکی از آهنگ های مروحوم منوچهر طاهر زاده رو بعد از سال ها شنیدم همون حس غربتی رو که همون سال ها داشت ، هنوزم داره ، دقیقا پانزده سال پیش .

"تو بیا که آخرین برگ منی " . آدما اینجوری پیر می شن . زمانی که بر می گردن و به عقبشو نگاه می کنن و همه اش دنبال بهونه هایی برای زنده کردن همون خاطرات می گردن .

" وقتی شب می رسه مثله یه همزاد پیر " .

اگه دوست داشتین دانلودش کنین همین جاست : کودکانه - منوچهر طاهرزاده