یک معلم ریاضی

از همه چیز و از همه مهمتر خاطرات

یک معلم ریاضی

از همه چیز و از همه مهمتر خاطرات

اون بالا خوش میگذره ؟!

ما خیلی پایینیم یا اون خیلی بالا ؟! دقیقا مشخص نیست چون تو این دنیای ما بالا و پایین نسبیه !! . به هر حال یه نقطه مشترک بین ماست  اینکه همدیگه رو خیلی ریز می بینیم .



هر روز بعدازظهر سه ، چهار تا هواپیما از شمال به جنوب می رن حالا برعکس شو نمی دونم کی میرنم اما همیشه دوست داشتم جای یکی از اون خلبان ها باشم . با اینکه فقط از دود سفید بلندشون میشه تشخیصشون داد اما خیلی دوست دارم صورت خلبان رو  وقتی از پنجره کابینش به پایین نگا می کنه ببینم . دوست دارم بدونه چی فکر می کنه ؟

اینکه روزی چندین هزار کیلومتر رو می ره و بر می گرده چه حسی داره ؟ خودم که فکر می کنم خلبان دوست داره جای ما باشه. مردمی که طول مسافت رفت و برگشتشون تا محل کارشون شاید به 200 کیلومتر هم نرسه ... عجیبه برای خلبانی که محل کارش رو هواس !!





نظرات 2 + ارسال نظر
خوشدل سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 ق.ظ

یه اعتراف
بچه که بودیم وقتی تو حیاط خونه مامان بزرگم بازی میکردیم و یه هواپیما رد میشد همه با هم فریاد میزدیم : هواپیماااا بیا مارم سوار کن ... و بلند بلند می خندیدیم
خیلی کیف داشت

خب این از اون شغل های هیجان انگیزی هست که شاید مدت زمان بیشتری باید بگذره تا واسشون خسته کننده بشه
اما احساسشون هرچی باشه به نظرم از کسایی که تو زیردریایی کار میکنن بهتره
نمی دونم چرا گفتی خیلی بالا یاد خیلی پایین افتادم

فاطمه یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 ب.ظ

سلام فرود جان.خوبی آقا ؟خوشی؟
این خیلی مهمه که آدم از جایگاهی که داره راضی باشه.و سعی کنه بهترین باشه در جایگاه خودش.
به نظرم تو هر کاری تنوع لازمه .ایخ خلبانها هم شاید گاهی خسته بشن مثه ما که گاهی دوس داریم جای اونا باشیم...

این جوریش رو فک نکرده بودم ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد